ابی بن کعب
اُبَیِّ بْنِ كَعْب، ابن قیس بن عُبید بن زید، از تیرۀ بنی نجار انصار، از اصحاب پیامبر (ص) و از كاتبان وحی كه در قرائت و گردآوری و تعلیم قرآن و همچنین در تفسیر و فقه مقام والایی داشت. ابن ندیم (ص 30) برخلاف دیگر منابع، سلسله نسب او را چنین آورده است: «ابّی ابن كعب بن قیس بن ملك بن امرئ القیس». عُمَر او را ابوالطفیل، میخواند، چون پسری به همین نام داشت (بخاری، التاریخ الكبیر، 1(2) / 40)، ولی در پارهای از روایات آمده كه پیامبر (ص) او را با كنیۀ «ابوالمنذر» میخوانده است (نک : طبرانی، 1 / 165؛ ابن عبدالبر، 1 / 66). نیز روایت شده است كه رسول اكرم (ص) او را «سید الانصار» لقب داد و هنوز زنده بود كه مسلمانان او را «سید المسلمین» خواندند (حاكم نیشابوری، 3 / 302).
در تاریخ مرگ او مشكل بتوان میان اقوال مختلف (سالهای 19، 22، 29-33 ق) الفتی داد. شماری از مورخان درگذشت او را به روزگار عمر دانستهاند (نک : مزی، تهذیب، 2 / 271-272)، در حالی كه از برخی مطالب نقل شده در التاریخ الصغیر بخاری (1 / 89) و مستدرك حاكم نیشابوری (3 / 303) چنین برمیآید كه به هنگام آغاز اعتراض مردم بر عثمان، وی زنده بوده و به قولی یك هفته یا 10 روز پیش از كشته شدن عثمان درگذشته است (مزی، همان، 2 / 271).
از زندگی او پیش از اسلام اطلاع چندانی نداریم، جز اینكه در جاهلیت، به روزگارانی كه كمتر كسی درمیان عرب نوشتن میدانست، اُبی كتابت را فرا گرفته بود (ابنسعد، 3 / 498). نخستین مطلبی كه از او در دوران اسلام میدانیم، شركت در عقبۀ دوم در زمرۀ 70 تن از انصار و بیعت با پیامبر (ص) است (همانجا). پیامبر (ص) پس از هجرت میان او و سعید بن زید بن عمرو بن نفیل و به قولی میان او و طلحة بن عبیدالله پیمان برادری برقرار كرد و از آن پس در غزوات بدر و احد و خندق و دیگر مشاهد همراه پیامبر (ص) بود (همانجا). همچنین از شركت او در سریهای كه در آغاز هفتمین ماه از هجرت، به فرماندهی حمزة بن عبدالمطلب روی داده، اطلاع داریم (واقدی، 1 / 9).
وی از كاتبان وحی بود (ابن سعد، همانجا؛ ابن قتیبه، 1 / 261). چنانكه حكایت شده، در غیاب علی (ع) و عثمان ابی بن كعب و زید بن ثابت به كتاب وحی میپرداختند (طبری، 2 / 836). وی علاوه بر كتابت وحی، دبیری پیامبر (ص) را نیز عهدهدار بود و در غیاب او، زید بن ثابت این وظیفه را انجام میداد (همو، 1 / 1782). روایت شده است كه ابی نخستین كس بود كه در پایاننامهها، به عنوان كاتب نام خود و پدرش(كَتَب فلان بن فلان) را مینوشت (ابن اثیر، 1 / 50). گاه نیز از جانب پیامبر (ص) مأمور میشد تا به نو مسلمانان، ازجمله وفد عامر و وفد بنی حنیفه، كه به مدینه میآمدند، احكام اسلام و قرآن بیاموزد (نک : ابنخلدون، 2 / 475، 476).
ابی بن كعب علاوه بر اینكه در دانش قرآنی تبحر داشت، یكی از اصحاب فتوا در میان اصحاب پیامبر (ص) بود و گفتهاند وی یكی از 6 نفری است كه دانش پیامبر به آنان رسیده است (بسوی، 1 / 445؛ ابواسحاق، 25-26). پس از درگذشت پیامبر (ص)، برپایۀ منابع شیعی ابی بن كعب یكی از 12 تن از مهاجرین و انصار بود كه در موضوع جانشینی پیامبر (ص) زبان به اعتراض گشودند (ابنبابویه، الخصال، 2 / 461). در این مورد از طریق او حدیثی بدین مضمون نقل شده است: «علی بن ابی طالب امامكم بعدی و هو الناصح لأمتی» (برای تفصیل، نک : برقی، 63-66؛ طبرسی، 1 / 153- 157).
وی در زمان عمر اظهار تمایل كرد كه كاری بدو سپرده شود، ولی عمر در پاسخ گفت: خوش ندارم كه دین تو را آلوده سازد (ابن سعد، 3 / 499). اما میدانیم كه وی همراه عمر به جابیه (قریهای از قرای دمشق) رفت و او بود كه برای مردم بیتالمقدس صلح نامه نوشت (ابنعساكر، 2 / 583). همچنین براساس پارهای از روایات كه از زنده بودن او در زمان عثمان حكایت دارد، عثمان برای جمعآوری قرآن 12 نفر از مهاجرین و انصار را فرا خواند كه ابی بن كعب یكی از آنان بود (ابن سعد، 3 / 502).
ابی بن كعب از رسول اكرم (ص) احادیثی روایت كرده است كه شعاری از آنها را صاحبان صحاح ششگانه در آثار خود آوردهاند. بنابر شمارش نَووَی احادیث منقول از ابی در كتب معتبر، 164 حدیث است كه از آن میان 3 حدیث محل اتفاق بخاری و مسلم، 3 حدیث از منفردات بخاری و 7 حدیث از منفردات مسلم است (نووی، 1(1) / 109). احمد بن حنبل (5 / 113-144) احادیث فراوانی را از او به نقل از ابوایوب انصاری، عبادة بن صامت، ابوهریره، رافع بن رفاعه، جابر بن حیان عبدالله، سهل بن سعد، عبدالله بن عمرو بن عاص، عبدالله بن عباس، انس بن مالك، عبدالرحمان بن اَبْزی، سلیمان بن صُرَد، عبدالرحمان بن اسود، سُوَید بن غفله، عبدالرحمان بن ابی لیلی، زِرّ بن حُبیش، ابوعثمان نَهْدی، ابوالعالیۀ ریاحی، طفیل و محمد، پسران ابی بن كعب و از عدهای دیگر، در مسند خود آورده است (برای فهرستی از راویان وی، نک : مزی، تهذیب، 2 / 263-264، نیز برای بررسی احادیث او، نک : همو، تحفة الاشراف، 1 / 11-40). احادیث منقول از ابی بن كعب از حیث موضوع مسائلی مربوط به فقه، تفسیر، سیره و زهد و اخلاق را در بر میگیرد.
مآخذ
در پایان مقاله.
عبدالامیر سلیم
اُبّی بن كعب و علوم قرآنی
ابی به عنوان یكی از سابقین انصار سالیان متمادی در صحبت پیامبر (ص) بود و چنانكه در روایت آمده است، تمامی قرآن را بر آن حضرت عرض نمود (نک : ابن مهران، 17؛ «المبانی»، 64)؛ از همان تاریخ نیز به تعلیم قرآن اشتغال ورزید و بنابر حدیثی مشهور، یكی از 4 تنی است كه پیامبر (ص) فرا گرفتن قرآن از آنان را توصیه كرده است (نک : بخاری، صحیح، 2 / 307، 314؛ مسلم، 4 / 1913-1914). در حدیثی دیگر كه به بیان فضایل تنی چند از صحابه پرداخته است. ابی بن كعب آگاهترین فرد امت به قرائت دانسته شده است (ترمذی، 5 / 665؛ ابن سعد، 3 / 499؛ «اقرء امتی لكتاب الله»).
ابی بن كعب پس از رحلت پیامبر (ص) نیز همواره به تعلیم قرآن در مدینه اشتغال داشت و جمعی از مشاهیر چون ابن عباس، ابوهریره و عبدالله بن سائب از صحابه و عبدالله بن عیاش بن ابی ربیعه، ابوعبدالرحمن سلمی و ابوالعالیۀ ریاحی از تابعین از وی قرائت آموختند (نک : ابن جزری، 1 / 31). از برخی روایات كهن برمیآید كه سابقۀ رواج قرائت ابی به دورۀ پیش از تدوین مصحف عثمانی بازمیگردد و این قرائت در آن دوره یكی از چند قرائت متداول بوده است (نک : ابن ابی داوود، 23-24؛ «المبانی»، 44-45). در عهد عمر، برپایۀ گزارشهای رسیده، گاه قرائت او مورد مخالفت عمر واقع شده است (نک : ابن ابی داوود، 32، 155- 156).
پس از تدوین مصحف عثمانی كه ابی بن كعب خود یكی از دست اندركاران آن بود، قرائت ابی همچنان مورد توجه قرار داشت و نسل به نسل به آیندگان منتقل گردید و پایۀ اصلی قرائاتی قرار گرفت كه در سدههای بعد به عنوان قرائاتی معتبر شناخته میشد. از میان قرائات سبع، قرائات حجازی نافع و ابن كثیر و قرائت بصری ابوعمرو بن علاءكه صبغهای حجازی داشت، تا حد زیادی از قرائت ابی ریشه گرفته است، به گونهای كه میتوان قرائت ابی بن كعب و پس از او زید بن ثابت را بنیان اصلی قرائت حجازی تلقی كرد. در قرائات كوفی نیز تأثیر ابی بن كعب بر قرائت عاصم و كسائی قابل ملاحظه است (نک : ابنمجاهد، 55، 84؛ ابنمهران، 17، 25-27، 29، 34، 73؛ ابوعمرو دانی، 8- 9). شاید از همین روست كه ابن جزری (همانجا)، ابی بن كعب را علی الاطلاق برجستهترین قاری این امت دانسته است.
با توجه به آنچه گفته شد، طبیعی است كه نباید قرائت ابی را قرائتی فراموش شده دانست. چرا كه شالودۀ شماری از قرائات جاودانی است، ولی این قرائت بدون آمیختگی با قرائات دیگر و به گونهای مستقل حتی در سدههای نخستین چندان مضبوط نبوده است. به طوری كه در منابع سدههای 2-4 تنها قرائاتی پراكنده منسوب به وی در منابع مختلف دیده میشود (نک : فراء، 1-26، جم ؛ ابوداوود، 4 / 33، 34؛ ترمذی، 5 / 188؛ ابن ابی داوود، 53، جم ؛ نحاس، 4 / 327، 336، جم ؛ ابنخالویه، فهرست، 186؛ ابن مهران، 234).
گاه برخی از منابع امامیه قرائت ابی بن كعب را در تأیید نظرهای اعتقادی یا فقهی خود مورد استناد قرار دادهاند (مثلاً نک : ابنبابویه، عیون، 1 / 181، در فضایل اهل بیت (ع)؛ طوسی، 3 / 166، دربارۀ متعه) و فراتر از آن، در روایتی به نقل از امام صادق (ع) تصریح شده كه قرائت ابی بن كعب قرائت مورد تأیید اهل بیت (ع) بوده است (نک : كلینی، 2 / 634).
بر پایۀ منابع روایی، ابی بن كعب یكی از 4 تن صحابی انصاری پیامبر (ص) بود كه در زمان حیات آن حضرت به گردآوری مصحف پرداختند (نک : بخاری، صحیح، 2 / 314؛ مسلم، 2 / 1914- 1915). ابوالعالیه روایت كرده است كه ابوبكر جمعی از كاتبان را گردآورد و ابی بن كعب قرآن را بر آنان املا میكرد و بدین ترتیب مصحفی فراهم آمد (نک : ابن ابی داوود، 9). در زمان عثمان به هنگام گردآوری و تدوین مصحف عثمانی، ابی بن كعب و زید بن ثابت برجستهترین اعضای هیأت 12 نفری دستاندركار این تدوین بودند (همو، 26). با وجود نقش اساسی ابی در تدوین مصحف عثمانی، در سدههای نخستین گاه نسخههایی با عنوان «مصحف ابی بن كعب» یافت میشده كه با مصحف عثمانی تفاوتهایی داشته است. در یكی از قدیمترین گزارشها آمده است كه گروهی از عراقیان به نزد محمد فرزند ابی آمده، از او مصحف پدرش را طلب كردند و محمد بدون انكار وجود چنین مصحفی اظهار داشت كه عثمان آن را گرفته است (همو، 25). در نیمه دوم سدۀ نخست هجری محمد بن كعب قرظی نسخهای از «مصحف ابی»را دیده بوده كه تفاوت قابل ملاحظهای با مصحف عثمانی نداشته است («المبانی»، 47). در سدۀ بعد نیز حماد بن زید بصری نسخهای از «مصحف ابی» را در اختیار داشته و دو مورد نقل او از مصحف یاد شده را ابن ابی داوود (ص 53) نقل كرده است. در سدۀ 3 ق یكی از دوستان فضل بن شاذان رازی در قریهای نزدیك بصره در كتابخانۀ شخصی محمد بن عبدالملك انصاری نسخهای از «مصحف ابی» را دیده و ترتیب سورهها در آن مصحف را به تفصیل بیان كرده است (ابن ندیم، 29-30).
در سدۀ 4 ق نیز ابن اشتۀ اصفهانی در المصاحف به بیان ترتیب سورهها، در «مصحف ابی» پرداخته است (نک : سیوطی، 1 / 222-223) و در همین قرن محمد بن هیصم آورده كه یكی از شیوخ وی نسخهای از «مصحف ابی» را مشاهده كرده و تفاوتهایی بین آن و مصحف عثمانی در برخی مواضع دیده بوده است («المبانی»، همانجا). باوجود مواردی كه یاد شد، میزان رواج مصاحف غیر رسمی به نام ابی بن كعب به هیچ روی با رواج «مصحف ابن مسعود» برابری نمیكند و شاید موضع مثبت ابی در قبال تدوین مصحف عثمانی و موضع مخالف ابن مسعود دست كم در پارهای از روایات از عوامل اساسی این تفاوت بوده باشد.
گفتنی است كه در آثار مختلف تفسیری از جمله مجمع البیان طبرسی و كشف الاسرار میبدی روایاتی در فضلیت سورههای مختلف قرآن به نقل از ابی بن كعب وارد شده است كه شاید با نسخۀ منسوب به ابی بن كعب در موضوع «فضائل القرآن» كه ابن ندیم (ص 39) از آن یاد كرده، بیارتباط نباشد. نسخهای ظاهراً كامل از این متن به روایت ابوامامه از ابی بن كعب در ضمن كتاب «المبانی» (ص 64-74) به چاپ رسیده كه در سلسلۀ اسناد آن نام ابو احمد محمد بن احمد بن غطریف جرجانی (د 377 ق) به چشم میخورد. همچنین نسخهای بزرگ در تفسیر قرآن به روایت ابوجعفر رازی از ربیع بن انس از ابوالعالیه از ابی بن كعب در سدههای نخستین متداول بوده و مورد استفادۀ طبری در تفسیر، ابن ابی حاتم در تفسیر، احمد بن حنبل در مسند و حاكم نیشابوری در مستدرك قرار گرفته است (نک : سیوطی، 4 / 240؛ قس: هورست، 299).
مآخذ
ابن ابی داوود، عبدالله بن سلیمان، المصاحف، قاهره، 1355 ق / 1936 م؛ ابن اثیر، علی بن محمد، اسدالغابة، قاهره، 1280-1286 ق؛ ابن بابویه، محمد بن علی، الخصال، به كوشش علی اكبر غفاری، قم، 1403 ق؛ همو، عیون اخبار الرضا (ع)، نجف، 1390 ق / 1970 م؛ ابن جزری، محمد بن محمد، غایة النهایة، به كوشش گ. برگشتر سر، قاهره. 1351 ق / 1932 م؛ ابن خالویه، حسین بن احمد، مختصر فی شواذّ القرآن، به كوشش گ. برگشترسر، قاهره، 1934 م؛ ابن خلدون، العبر؛ ابن سعد، محمد، الطبقات الكبری، بیروت، دار صادر؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب، به كوشش علی محمد بجاوی، قاهره، 1380 ق / 1960 م؛ ابن عساكر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، [عمان]، دارالبشیر؛ ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، المعارف، به كوشش ثروت عكاشه، قاهره، 1388 ق / 1969 م؛ ابن مجاهد، احمد بن موسی، السبعة فی القراءات، به كوشش شوقی ضیف، قاهره، 1972 م؛ ابن مهران، احمد بن حسین، المبسوط، به كوشش سبیع حمزه حاكمی، دمشق، 1407 ق / 1986 م؛ ابن ندیم، الفهرست؛ ابواسحاق شیرازی، ابراهیم بن علی، طبقات الفقهاء، به كوشش خلیل میس، بیروت، دارالقلم؛ ابوداوود سجستانی، سلیمان بن اشعث، سنن، به كوشش محمد محییالدین عبدالحمید، قاهره، داراحیاء السنة النبویة؛ ابو عمرو دانی، عثمان بن سعید، التیسیر، به كوشش اوتوپرتسل، استانبول، 1930 م؛ احمد بن حنبل، مسند، قاهره، 1313 ق؛ بخاری، محمد بن اسماعیل، التاریخ الصغیر، به كوشش محمود ابراهیم زاید، بیروت، 1406 ق / 1986 م؛ همو، التاریخ الكبیر، به كوشش عبدالرحمن یمانی و دیگران، حیدرآباد، 1382 ق / 1962 م؛ همو، صحیح، بولاق، 1315 ق؛ برقی، احمد بن محمد، الرجال، به كوشش جلالالدین محدث، تهران، 1342 ش؛ بسوی، یعقوب بن سفیان، المعرفة و التاریخ، به كوشش اكرم ضیاء عمری، بغداد، 1394 ق / 1974 م؛ ترمذی، محمد بن عیسی، سنن، به كوشش ابراهیم عطوه عوض، قاهره، 1381 ق؛ حاكم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرك علی الصحیحین، حیدرآباد دكن، 1334 ق؛ سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1387 ق / 1967 م؛ طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الكبیر، به كوشش حمدی عبدالمجید سلفی، بغداد، الدار العربیة للطباعة؛ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، به كوشش محمد باقر خرسان، بیروت، 1386 ق / 1966 م؛ طبری، تاریخ، به كوشش دخویه، لیدن، 1964 م؛ طوسی، محمد بن حسن، تفسیر التبیان، به كوشش احمد حبیب قصیر عاملی، نجف، 1385 ق / 1965 م؛ فراء، یحیی بن زیاد، معانی القرآن، به كوشش احمد یوسف نجاتی و محمد علی نجار، قاهره، 1972 م؛ كلینی، محمد بن یعقوب، الكافی، به كوشش علیاكبر غفاری، تهران، 1388 ق؛ «المبانی»، مقدمتان فی علوم القرآن، به كوشش آرتور جفری، قاهره، 1954 م؛ مزی، یوسف بن عبدالرحمن، تحفة الاشراف بمعرفة الاطراف، بمبئی، 1384 ق / 1965 م؛ همو، تهذیب الكمال، به كوشش بشار عواد معروف، بیروت، 1404 ق / 1984 م؛ مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح، به كوشش محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره، 1955 م؛ نحاس، احمد بن محمد، اعراب القرآن، به كوشش زهیر غازی زاهد، بیروت، 1405 ق / 1985 م؛ نوری، یحیی، تهذیب الاسماء و اللغات، قاهره، ادارة الطباعة المنیریه؛ واقدی، محمد بن عمر، المغازی، به كوشش مارسدن جونز، لندن، 1966 م؛ نیز:
Horst , H., «Zur Überlieferung im Korankommentar aṭ-Ṭabaris», ZDMG, 1953, vol. CIII.